پیک داستان

وبسایت کانال پیک داستان

پیک داستان

وبسایت کانال پیک داستان

رمان های عالی به قلم نویسندگان خوب پیش از چاپ شدن آن

بصورت پارت رایگان بخوانید

  • ۰
  • ۰

رمان #گذشته

👈قسمت اول را بخوان👉
قسمت نهم
نفسم را یکجا بیرون دادم و صاف ایستادم .
اودرست می گفت.
باید قبل از همه خودم برای خودم اهمیت قایل می شدم تا این حس را به سایرین انتقال می دادم... .
وقتی به طبقة چهارم رسیدیم و از آسانسور پیاده شدیم با دیدن آدمهای دوروبرم کم کم داشت استرسم فروکش می کرد .
هرکس مشغول کاری بود .
همه یعنی دو دختر و پسر جوانی که آنجا درحال عبور ومرور بین اتاقها بودند ، جواد را می شناختند و از داخل اتاق نیز مرد مسن تری که حدوداً چهل و پنج ساله بنظر می رسید با جواد وسارا خوش و بش مختصری کردند .
همه شان آدمهای عادی و معمولی بودند با چهره هایی معمولی که همیشه در اطرافم می دیدم ... .
بالاخره به سمت منشی که گوشة سالن نشسته بود رفتیم و بعد از خوش و بش کوتاهی که آقا جواد با دختر جوان که نامش نگار بود کرد, پرسید :
تشریف دارن ؟ نگار لبخند زد : بله .
باهاشون هماهنگ کردم .
درهمین حین درب اتاق آقای رئیس باز شد و دختر جوانی که شاید به سن و سال خودم بود در حالیکه از اتاق خارج می شد با لوندی با کسی که داخل اتاق بود صحبت می کرد.
ازظاهرش می شد فهمید که طرز لباس پوشیدنش کاملاً برحسب مد است .
کمی بی بند و بار بنظر می رسید اما چهرة قشنگی داشت و از ظاهرش پیدا بود که اصلاً خودش را تافته جدا بافته از دیگران نمی داندو زود با آدم صمیمی می شود .
او در حالی که با همان شخص غایب از دیدگانمان می خندید گفت :
ممنون آقای زند ... .
با شنیدن این نام ناگهان مغزم تیر کشید وخودم را باختم .
دیگر صدای دخترک را نمی شنیدم فقط به این فکر می کردم که چطور آنجا را قبل از اینکه آقای زند مرا ببیند ترک کنم .
می دانستم او هم در این زمینه فعالیت دارد اما هرگز تصور نمی کردم او دوست جواد باشد ... . برای فرار دیر شده بود .
صدای دخترک را شنیدم که ذوق زده ورود ما را به او اطلاع داد.
آقای زند مهموناتون اومدن ... سلام آقا جواد !
سلام سارا جون .
بعد از سارا نوبت من بود .
دخترک که حالا مقابل ما ایستاده بود با مهربانی دستم را فشرد :
سلام عزیزم من سعیده ام ...
( چشمکی زد:) فکر کنم داریم همکار می شیم . در جوابش فقط لبخند ماتی زدم و او رفت .
آقای زند برای خوشامد گفتن به دوستش جلو درب اتاق آمده بود.
بیشتر از یک هفته بود که اورا ندیده بودم .
از نگاه مغرور و جسورش خواندم که او هم به اندازة من از دیدنم شوکه شده است ، اما به روی خودش نیاورد .
با روی باز درحالیکه به من اصلاً محل نمی داد مارا به اتاق دعوت کرد.
جواد و سارا بعد از صحبتهای کوتاه و خوردن چای در حالیکه جواد حسابی سفارشم را به آقای زند می کرد خداحافظی کردند و رفتند ... .
حالا من مانده بودم و او و فضای سنگین حاکم براتاق.
سرم پایین بود و از ترس نفسم در نمی آمد .
سکوت طولانی شده بود .
حس کردم او بی آنکه کوچکترین محلی به من بدهد در حال انجام کارهایش است .
ازدستش عصبانی بودم که توجهی به من نداشت .
از دست خودم عصبانی بودم که آنجا نشسته بودم.
لبم را گزیدم و به خودم جرأتی دادم تا حرف بزنم و رفتار زشت و بی محلی اش را معترضانه به سرش بکوبم بعد هم برای همیشه از آنجا بروم .
دهانم را باز کردم ... .
– پات چطوره ؟
دهانم نیمه باز ماند .
از درون وارفتم .
شاید هم وادادم .
فکر کردم این خیلی اتفاق مهمی است که او حال پایم را پرسیده است .
یعنی هنوز به خاطر داشت که زمین خوردم .
پس برایش مهم بودم .
حتی به اندازة یک سر سوزن .
لحنم تغییر کرد و آتش درونم فروکش کرد :
خوبه . ممنون ... . چشمم به او بود .
سرش را کمی بالا آورد و نگاه محکم و مردانه اش را طوری به من دوخت که نتوانستم نگاهم را ازاو بدزدم :
انتظار نداشتم کارآموز جواد توباشی .
با غیض گفتم :
منم نمی دونستم دوستش شما هستید .
فقط نگاهم می کرد .
تیز ، محکم ، میخکوب با جسارتی که نفسم را حبس می کرد :
محل کارش رو جدیداً تغییر داده و گرنه اونروز که رسوندمت می فهمیدم پیش جواد کار می کنی ...
بهت گفته من خیلی سخت گیرم ؟...
اینجا جای بچه های تی تیش مامانی نیست ...
منم حوصلة بچه داری ندارم.

نویسنده : مینو جلایی فر

ادامه دارد...
📌خواندن پارت های رمان از طریق وبسایت بدون فیلتر
🆔 @peyk_dastan
🌹
♻️
♻️♻️

❤️دانلود کامل رمان گذشته(کلیک کنید)❤️

مشاهده مطلب در کانال

  • ۹۹/۰۱/۲۹
  • مجید محمدی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی